اتاق بی درو پیکر

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 326
بازدید کل : 49126
تعداد مطالب : 105
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1

Alternative content





خبرنامه هفتگی
 
خبرنامه هفتگی    
 
 وبلاگ آفتاب 
 
مهران مدیری
 
مهران مدیری زادهٔ ۱۸ دی ۱۳۴۰ از والدینی اراکی، کارگردان و بازیگر مجموعه‌های طنز سینما و تلویزیون ایران است. از جمله مجموعه‌های تلویزیونی که وی کارگردانی و بازیگری آنها را برعهده داشته می‌توان از پاورچین، نقطه‌چین، شب‌های برره، باغ مظفر، مرد هزار چهره، …
 
     
 
فیلم های پرفروش سینمای جهان در هفته گذشته / ۴۷
 
فیلم های پرفروش سینمای جهان در هفته گذشته معرفی فیلم‏های The Help ، Final Destination 5 و 30Minutes or Less
 
     
 
فیلم های پرفروش سینمای جهان در هفته گذشته / ۴۶
 
فیلم های پرفروش سینمای جهان در هفته گذشته معرفی فیلم‏های Rise of the Planet of the Apes و The Change-Up
 
     
 
فیلم های پرفروش سینمای جهان در هفته گذشته / ۴۵
 
فیلم های پرفروش سینمای جهان در هفته گذشته معرفی فیلم‏های Cowboys & Aliens , The Smurfs و Crazy, Stupid, Love
 
 
 اخبار ایران‌و‌جهان 
 
فرزندان هنرمندان مشهوری که بازیگر شدند+ عکس
 
   
   
اغلب فرزندان بازیگران سینما و هنرمندان به دنبال شهرت والدین‌شان به شغل بازیگری وارد می‌شوند.
فرهنگی و هنری :: سینما
 
   
 
ارتباط "جنیفر لوپز" با هنرپیشه فیلم خماری ؟!!!!+عکس
 
   
   
"جنیفر لوپز" با هنرپیشه فیلم خماری در یک رستوران دیده شد!
فرهنگی و هنری :: سینما
 
   
 
انتشار مجازی تصاویر تاییدنشده از چند بازیگر زن در قطعه شهدا حاشیه‌ساز شد!
 
   
   
افکار نیوز خبر داده که تعدادی از خانواده های شهدا از صبح پنجشنبه در اعتراض به حرمت شکنی چند بازیگر زن سینما در بهشت زهرا(س) متحصن شده اند.
فرهنگی و هنری :: سینما
 
   
 
فردوسی‌پور «جدایی حمید از حبیب» را کلید زد!
 
   
   
مجری نود در برنامه شب گذشته خود اتفاقات باشگاه پرسپولیس را به جشنواره فیلم اسکار ربط داد.
ورزشی :: فوتبال
 
   
 
مهران مدیری «حالش خوب نیست» و نمی‌خندد!‌
 
   
   
مهم‌ترین چهره صنعت سرگرمی ایران‌ در سی سال گذشته از افسردگی مزمن و آزاردهنده‌اش خلاص نمی‌شود.
فرهنگی و هنری :: رسانه‌ها
 
   
 
پرویز مظلومی و تاکسی نارنجی مدل ۶۲ + عکس
 
   
   
پرویزمظلومی مهاجم سابق و سرمربی کنونی تیم استقلال تهران است. در ۲۶ شهریور ۱۳۳۳ در آبادان متولد شد.
ورزشی :: فوتبال
 
   
 
دایی: این آقا باید زودتر از این حرف‌ها كار را به كاردان می‌سپرد
 
   
   
سرمربی پیشین پرسپولیس پس از استعفای کاشانی گفت: این آقا باید زودتر از این حرف‌ها کار را به کاردان می سپرد.
ورزشی :: فوتبال
 
   
 
قاتل دکتر سرابی اعدام ‌شد
 
   
   
بامداد امروز حکم اعدام متهم ردیف اول قتل دکتر غلامرضا سرابی در میدان نبوت تهران اجرا شد.
سیاسی :: داخلی
 
   
 
متن کامل استعفای کاشانی
 
   
   
حبیب کاشانی گفت: عده‌ای برای کسب منافع خود مانع از موفقیت باشگاه پرسپولیس شدند.
ورزشی :: فوتبال
 
   
 
"کریس انجل" نامزد کرد!
 
   
   
"کریس انجل" اینبار زندگی مجردی خود را ناپدید می کند!
فرهنگی و هنری :: نويسنده: shahin تاريخ: سه شنبه 19 مهر 1390برچسب:خبرنامه هفتگی , موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

برای دریاچه ی ارومیه

برای دریاچه ی ارومیه

در عجبم از مردمی که برای جلوگیری از تغییر اسم خلیج فارس به خلیج عرب از هیچ کوششی دریغ نمی کنند (آفرین بر غیرتتون) در حالی از خشک شدن با ارزش ترین دریاچه داخلی کشورشون بی خبرند.


                    حالا که خلیج فارس در گوگل به همت شما تغیر اسم داد بهتر بدونید که دریاچه ارومیه با وجود داشتن ویژگی های زیر در حال خشک شدنه ...


                1) دریاچه ارومیه
«دومين درياچه شور جهان»
،
«بزرگترين زيستگاه طبيعي آرتميا»
،
«بيستمين درياچه بزرگ جهان»،
« شورترين درياچه جهان كه حيات در آن جريان دارد»
و«بزرگترين درياچه داخلي ايران»


                2) دریاچه ارومیه دریاچه ای است که در طول تاریخ حتی یک نفر را هم راغرق نکرده، چرا که اگر شنا هم بلد نباشید به سادگی می توانید روی آب شناور بمانید.



                3)  دریاچه ارومیه بزرگترين زيستگاه طبيعي آرتميا در جهان است  (موجودي زنده که غذاي ماهي خاويار است) را دارد و قيمت آن تقريبا با ماهي خاويار برابری می کنه.
با این وجودحتی در صورتی که بعدها هم دریاچه احیا شود دیگر اثری از این موجود نخواهد بود.



                4)این دریاچه شورترين درياچه جهان كه حيات در آن جريان دارد.



                5)تحقیقات نشان داده است که خواص طبي و درماني لجن و نمک درياچه اروميه بسيار شبيه با خواص نمک و لجن درياچه بحرالميت اردن است که کشورهاي خارجي بويژه فرانسه، انگليس و آلمان استفاده فراواني از آن مي کنند. لجن دریاچه ارومیه قابلیت چشمگیری در کاهش و تسکین درد داره و می توان از آن برای تهيه محصولات بهداشتي و آرايشي و همچنين احداث کلينيک هاي درماني استفاده کرد.



                6) لجن دریاچه ارومیه قابلیت درمان و نیز جلوگیری از پیشروی بیمارهای پوستی  را دارد



                7)نمک دریاچه ارومیه مقادیر زیادی از مواد معدني از جمله کلر، سديم، پتاسيم، کلسيم، برم، سولفات ها و ديگر مواد معدني به همراه کتون دارد. بنابراین نمک اين درياچه برايبيماريهاي قارچي و پوستي، دردهاي عضلاني و مفصلي، رفع خستگي و استرس و همچنين بهبود پينه و ترک پا و دست  تاثیر داره.



                    بد نیست بدونید که با وجود فواید بسیار و نقش عمده این دریاچه در اکوسیستم به دلیل اتخاذ سیاست های غلط سطح آب این دریاچه کاهش 7 متر کاهش یافته است و برآوردمی شود   تا   سه سال آینده کاملا خشک شود. چراکه دیگر خبری از آب 21 رودخانه و 39 مسيل به درياچه اروميه وارد می شد نیست .


                    اما کاش با خشک شدن این دریاچه با ارزش که می توانست به منبعی برای جذب توریست و کمک به اقتصاد کشور تبدیل بشه فقط از موهبتی مجانی که در اختیارمان قرار داده شده بود بی بهره می شدیم اما خشک شدن آن علاوه بر از دست دادن مواهبش پیامدهای زیر را به دنبال خواهد داشت ......



                1) زیستگاه بی نظیر اطراف دریاچه از حیات خالی خواهد شد.

                2) گرد و غبار نمک دریاچه که بسیار خطرناک تر از گردو غبار خاک است  ایران و کشورهای همسایه اش را تهدید خواهد کرد چراکه با وزش کمترین بادی ذرات نمک بلند خواهند شد. هرچند شاید گرفتن گرد نمک تفاوتی با گرفتن گرد خاک نداشته باشه ولی تصور کنیدبجای خاک نمک تو چشمتون بره....

                3)  نمک دریاچه خشک شده افزون بر به خطر انداختن سلامت جسمي و تنفسي،موجب از بين بردن زمين‌هاي کشاورزي هم خواهد شد. این نمک زمین های کشاورزی دست کم سه استان را از بین خواهد برد در حالی که این سه استان از شاهرگ های کشاورزی کشور محسوب می شوند تبدیل به گونه ای از بیابان خواهند شد.

                 درحالی که می توان با

                1. پمپاژ بخشی از آب سدهای اطراف که در مسیر رودهای جاری دریاچه زده شده است

                2. تزریق آب از دریای خزر و رود ارس

                3. بارور نمودن ابرها و ایجاد ابرهای باران زا و باران های مصنوعی

                جلوی این فاجعه جغرافیایی گرفت.

                

                شما که چندین بار برای تغیر نام خلیج تون اقدام کردید فکر نمی کنید باید آستین بالا بزنید تا از خشک شدن با ارزش ترین دریاچه کشورتون جلوگیری کنید.....

به امید آن که بتونیم در کتاب های جغرافیایی فرزندانمون همچنان اسم دریاچه ارومیه رو به عنوان بزرگترین دریاچه داخلی کشور ببینیم

نويسنده: shahin تاريخ: سه شنبه 19 مهر 1390برچسب:برای دریاچه ی ارومیه, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

کشف اولین تصویر از حضرت مسیح

تعدادی ورقه ی آهنی در اردن از درون غاری پیدا شده است که محققان معتقدند بر روی یکی از انها تصویر حضرت مسیح حک شده است.

به گزارش انتخاب، در این تصویر مردی جوان با ریش و موهای فر خورده دیده می شود. این ورقه های آهنی متعلق به دو هزار سال پیش می باشند . این تصاویر اطلاعات دقیقی به محققان نمی دهد، اما بر روی یکی از آنها تاج از خار دیده می شود.

کشف اولین تصویر از حضرت مسیح + (عکس) www.taknaz.ir

این ورقه های آهنی خارق العاده، در غاری در اردن پیدا شده است.

این تصویر می تواند اولین تصویر از عیسی مسیح باشد که می توان گفت در زمان کسانی که او را می شناخته اند، کشیده شده است.

کشف اولین تصویر از حضرت مسیح + (عکس) www.taknaz.ir
این ورقه های آهنی کمی از کارت های اعتباری امروزی کوچک تر است. بر روی  برخی از این ورقه  های آهنی، تصاویری دیده می شود، که پایین آنان به زبان عبری نوشته هایی وجود دارد که کسی هنوز به مفهوم آنان پی نبرده است.

محققان معتقدند که تصویر پشتی این ورقه آهنی، نشان دهنده نقشه اورشلیم است.

کشف اولین تصویر از حضرت مسیح + (عکس) www.taknaz.ir

نويسنده: shahin تاريخ: شنبه 16 مهر 1390برچسب:کشف اولین تصویر از حضرت مسیح, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

بزرگ‌ترین خرچنگ جهان

خرچنگ‌ها انواع بسیار متنوعی دارند، اما یکی از گونه‌های بسیار عجیب و غول‌پیکر آن با نام کرب-زیلا که در مجموع به اندازه ۳٫۶ متر می‌رسد، توجه بسیاری از مردم را به خود جلب کرده است.
کربزیلا (crabzilla) یک خرچنگ عنکبوتی غول‌پیکر ژاپنی است که عرض آن با احتساب پاهایش به ۳٫۶ متر می‌رسد. قرار است این خرچنگ زندگی خود را در مرکز حیات دریایی شونینگن در هلند آغاز کند.

این جانور دریایی ترسناک که در این تصاویر مشاهده می‌کنید، بیش از ۱۳٫۵ کیلوگرم وزن دارد و با داشتن ۴۰ سال سن یکی از بزرگ‌ترین نمونه‌های این نوع خرچنگ است که تاکنون صید شده است.

خرچنگ

خرچنگ عنکبوتی ژاپنی (Macrocheira kaempferi) به طور غیر قابل باوری بزرگ و غول پیکر است. اما در اصل اندازه بزرگ این جانور به خاطر پاهای بسیار بلندش است که جلوه ترسناکی هم به آن می‌دهد. در افسانه‌ها گفته می‌شود این خرچنگ از بدن غرق شده دریانوردان تغذیه می‌کند، اما در واقعیت آن‌ها از هر چیزی که در آب پیدا کنند تغذیه می‌کنند.

این کربزیلا که تصاویرش را مشاهده میکنید، در سال ۲۰۰۹ در اقیانوس آرام صید شد و بزرگ‌ترین خرچنگ دریایی است که تا کنون در اروپا به نمایش گذاشته شده است.

خرچنگ

گراهام بوراوس متصدی مرکز ملی حیات دریایی در بیرمنگام در این باره گفت: «خرچنگ عنکبوتی ژاپنی بزرگ‌ترین عضو از خانواده مفصل داران است. اعضای جلویی کربزیلا در حقیقت بازوهای تغذیه‌ای او هستند که به ۱٫۵ متر می‌رسد. این خرچنگ‌ها یکی از غذاهای مورد علاقه ژاپنی‌هاست، اما خوردن این حیوانات در فصل بهار به دلیل آغاز تخم گذاری آن‌ها ممنوع است.»

نويسنده: shahin تاريخ: شنبه 16 مهر 1390برچسب:بزرگ‌ترین خرچنگ جهان, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

فوتبال را از یک سگ آموختم!

رونالدینیو ،ستاره برزیلی تیم فوتبال بارسلونا گفت: یک سگ به او کمک کرده تا مهارت های فوتبال را بیاموزد!

گزارش خبرگزاری مهر ، رونالدینیو گفت زمانی که کودکی بیش نبود با سگی به نام “بن بن” در خیابانی در “پورتوآلگره” بازی می کرده است.
او گفت: من بازی فوتبال را در خیابانی در پورتو آلگره یاد گرفتم. ما بچه ها زمین فوتبال نداشتیم و در خیابان بازی می کردیم. وقتی بچه ها به خانه هایشان می رفتند، من و “بن بن” با هم بازی می کردیم!
رونالدینیو افود: “بن بن” می توانست توپ را نگه دارد اما از قوانین فوتبال چیزی نمی دانست چون یک سگ بود. او خوب بازی می کرد و پای راست قدرتمندی داشت. “بن بن” بهترین سگ منطقه بود!

نويسنده: shahin تاريخ: شنبه 16 مهر 1390برچسب:فوتبال را از یک سگ آموختم!,رونالدینیو , موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

کشف قبیله ای در اعماق جنگل های آمازون

دولت برزیل وجود قبیله‌ای در اعماق جنگل‌های آمازون که هیچ گونه ارتباطی با دنیای خارج ندارند را تایید کرد.

به گزارش آخرین نیوز به نقل از برنا، هزاران فرد در اعماق جنگل آمازون هنوز هم بدون هیچ گونه ارتباطی با جهان خارج به زندگی خود ادامه می‌دهند.

دولت برزیل وجود یک قبیله با جمعیت ۲۰۰ نفر در منطقه وال دو جواری را تائید کرد. اعضای این قبیله بدون برقراری هیچ گونه ارتباطی با دنیای خارج زندگی می‌کنند.

این منطقه به اندازه کشور پرتغال است و حداقل ۱۴ قبیله با جمعیت ۲ هزار فرد در آن زندگی می‌کنند. این افراد وال دو جواری را وطن می‌نامند.

بر اساس گزارش دیسکاوری، این قبیله درخانه‌هایی با سقف کاه‌گلی زندگی می‌کنند و موز، بادام زمینی، ذرت از جمله محصولاتی هستند که در این منطقه پرورش می‌یابد.

نويسنده: shahin تاريخ: شنبه 16 مهر 1390برچسب:کشف قبیله ای در اعماق جنگل های آمازون, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

انتشار عکس جنازه مایکل جکسون در بیمارستان
انتشار اولین عکس از جنازه مایکل جکسون پس از مرگ
به گزارش تکناز به نقل از العربیه ، اولین عکس از جنازه مایکل جکسون پس از مرگ بعد از ظهر سه شنبه ۲۷ – ۹ – ۲۰۱۱ منتشر شد. عکس جنازه مایکل جکسون را بر روی یک برانکارد چند ساعت پس از مرگ وی در بیمارستان نشان می دهد.ستاره پاپ جهان در ۲۵ مه سال ۲۰۰۹ بر اثر سکته قلبی در منزل خود در لوس آنجلس در سن ۵۱ سالگی درگذشت. اولین کسانی که از طریق دستگاه قضایی آمریکا این عکس را مشاهده کردند اعضای هیئت منصفه دادگاه پزشک مایکل جکسون هستند.
انتشار اولین عکس از جنازه مایکل جکسون در بیمارستان - www.taknaz.ir
کونراد مورای پزشک خصوصی جکسون متهم است از طریق تزریق آمپول حاوی مواد مخدر باعث مرگ امپراتور پاپ شده است. هیئت منصفه که از ۷ مرد و ۵ زن تشکیل شده قرار است در مورد سرنوشت پزشک مایکل جکسون تصمیم گیری کنند.

نیمی از اعضای هیئت منصفه اعلام کرده اند به مایکل جکسون علاقه مند هستند و وکیلان کونراد از این نگران هستند که این احساس ممکن است در رای آنها تاثیرگذار باشد. درصورت گناه کار شناخته شدن پزشک مایکل جکسون وی به ۴ سال زندان محکوم خواهد شد.

کونراد مورای با ضمانت آزاد شده است و وکیلان او در تلاش هستند تا اثبات کنند که مایکل جکسون پس از ترزیق آمپول به هدف خودکشی مقدار بیشتری از این ماده را به دور از چشمان پزشک به خود تزریق کرده است.

نويسنده: shahin تاريخ: شنبه 16 مهر 1390برچسب:انتشار عکس جنازه مایکل جکسون در بیمارستان, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

مرد جوان، قربانی هوس‌های شیطانی

خراسان: مرد جوان در حالی که بسیار عصبانی به نظر می رسید و قطرات اشک چشمانش را خیس کرده بود گفت نمی خواهم غلام هوس های شیطانی ات بشوم. در این لحظه زنی که همراه او بود سر را تکانی داد و با حالتی تهدیدآمیز گفت: حساب تو را کف دستت می گذارم و امروز باید تکلیفم را روشن کنی. جناب سروان، این آقا با سوء استفاده از صداقتم سرم را کلاه گذاشته است.

مشاجرات این زن و مرد جوان باعث شد تا پرونده برای بررسی بیشتر به دایره اجتماعی کلانتری ۳۵ مشهد ارجاع شود. مرد جوان در گفت وگو با کارشناس مشاوره کلانتری گفت: ۲۸ ساله هستم و به تازگی با دختر عمویم نامزد شده ام. سال ها قبل پدرم را در حادثه ای از دست دادم و مادرم با سعی و تلاش و کارگری در یک کارخانه شرایطی فراهم کرد تا ادامه تحصیل بدهم و به دانشگاه بروم.

پس از آن که فارغ التحصیل شدم مدتی بیکار بودم تا این که مادرم به دادم رسید و با فروش طلاهایش برایم خودروی سواری خرید تا به طور موقت با آن مسافرکشی کنم.با این که درآمد چندانی نداشتم اما به آینده امیدوار شده بودم و نقشه های زیادی در سر داشتم ولی افسوس که زنی شیاد در مسیر راه زندگی ام قرار گرفت و همه آرزوهای مادرم را با اشتباهی بزرگ به باد دادم.

مرد جوان آهی کشید و افزود: ماجرا از این قرار است که یک روز خانمی جوان خودروی مرا دربست کرایه کرد. من او را به نشانی مورد نظرش رساندم اما این زن جوان که مثل شیطان خود را بزک کرده بود و پوشش نامناسبی هم داشت وقتی که جلوی خانه اش از خودرو پیاده شد از من خواست تا ساک مسافرتی اش را به داخل خانه ببرم. که این کار را کردم می خواستم خیلی سریع از آن خانه لعنتی بیرون بیایم اما زن جوان در حالی که یک لیوان شربت در دست داشت جلو آمد و گفت: این شربت را نوش جان کنید تا مبلغ کرایه را برایتان بیاورم.

من لیوان شربت را سر کشیدم و منتظر بودم تا زن جوان برگردد ولی ناگهان سرم گیج رفت و دیگر نفهمیدم چه اتفاقی افتاد. وقتی به هوش آمدم خودم را در وضعیت بسیار ناجوری در داخل آن خانه دیدم. بلند شدم تا از آن جا فرار کنم. در این لحظه زن جوان با لبخندی شیطانی صدایم زد و گفت: از حضور تو در خانه ام فیلمبرداری کرده ام و اگر تنهایم بگذاری آبرویت را می برم.

مرد جوان افزود:با زنی که ۹ سال از من بزرگ تر بود ازدواج موقت کردم و تقریبا نصف درآمد ماهیانه ام را به او می دادم تا صدایش درنیاید اما با وجود آن که ۲ سال از این ماجرا می گذرد و قرارداد صیغه نامه ما هم تمام شده است او دست بردار نیست و حالا متوجه شده ام یک برگ چک از دسته چکم برداشته است و با نوشتن مبلغ ۵ میلیون تومان روی آن چک ادعا می کند که طلبکار است.

نويسنده: shahin تاريخ: شنبه 16 مهر 1390برچسب:مرد جوان, قربانی هوس‌های شیطانی, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

احضار میهمانان جشن نامزدی به دادگاه

ایران: چند تن از میهمانان جشن نامزدی برای حل معمای زندگی یک زوج و پایان غائله خانوادگی، به دادگاه تجدیدنظر استان تهران فرا خوانده شدند.

رسیدگی به این پرونده به دنبال شکایت یک نوعروس در دادگاه خانواده تهران آغاز شد. وی با ارائه دادخواست اثبات زوجیت به قاضی شعبه ۲۳۷ گفت: چند ماه پیش در مسیر دانشگاه با پسر جوانی آشنا شدم که برای مأموریت به شهر ما آمده بود.

دو هفته پس از آشنایی، «حسن» با ابراز عشق و علاقه شدید، از من خواستگاری کرد و با اصرار فراوان، تلفن و نشانی خانه‌ام را گرفت تا با پدرم درباره ازدواج صحبت کند.

پس از اعلام موافقت خانواده‌ام، یک ماه بعد مراسم نامزدی با حضور ۸۰ میهمان برگزار شد و همسرم در حضور همه حاضران، ۵۰۰ سکه طلا، نیمی از حقوق ماهانه، سه دانگ سه قطعه زمین مسکونی، کشاورزی و باغ و نیمی از اموالش را به عنوان مهریه تعیین و همان شب شوهرم صیغه عقد دائم را خواند که من هم «بله» گفتم.

بعد هم براساس رسم خانوادگی با پدرم دست خیر دادند که نشانه تمام شدن قول و قرارها و عقد ما بود.شاکی با ناراحتی ادامه داد: صیغه عقد دائم جاری شد و داماد تعهد داد تا یک ماه آینده آن را ثبت کند. بعد هم به تهران آمدیم تا «حسن» براساس قولش، اسناد و مدارک قانونی زمین و خانه‌اش را به نامم بزند و برای خرید عروسی به بازار برویم اما حدود ۶ ماه است سرگردان و بلاتکلیفم و شوهرم انگار همه قول و قرارهایش را فراموش کرده است چرا که از انتقال اسناد طفره می‌رود و خرید عروسی را هم به بهانه‌های مختلف به آینده موکول می‌کند.

سرانجام پس از مشاجره لفظی شدید مرا از خانه‌ بیرون انداخت که با شرمندگی به خانه پدرم برگشتم و حالا هم تقاضای رسیدگی دارم!

قاضی پرونده پس از شنیدن اظهارات نوعروس، شوهر را به دادگاه فرا خواند اما مرد جوان به دنبال اطلاع از خواسته همسرش گفت: من پس از آشنایی با «اکرم» با اجازه پدرش و مهریه یک شاخه گل او را به عقد موقت ۳ ماهه درآوردم. پس از مدتی «اکرم» از من خواست به طور رسمی از او خواستگاری کنم که به خانه‌شان رفتم و برای ۶ ماه دیگر ازدواج موقت‌مان تمدید شد اما وقتی به خانه برگشتم پشیمان شدم. بنابراین مهلت مانده را فسخ کردم.

پس تمام ادعاهای این زن دروغ و بی‌اساس است چرا که شب خواستگاری مطابق عرف، صیغه عقد دائم خوانده نمی‌شود و رسم است که عاقد آن را به زبان می‌آورد نه داماد که برای نخستین بار به خانه دختر آمده است. به طور معمول در مجلس عقد نیز نوشته‌ای در مورد میزان مهریه و تعهدات داماد تنظیم می‌شود که «اکرم» و خانواده‌اش چنین صورتجلسه‌ای در دست ندارند.

بنابراین قاضی پرونده پس از دریافت اظهارات طرفین خواسته نوعروس را وارد ندانست و آن را رد کرد. اما با اعتراض زن جوان به تصمیم دادگاه پرونده برای رسیدگی نهایی به شعبه ۴۷ دادگاه تجدیدنظر استان تهران فرستاده شد.

در این مرحله پدر عروس به هیأت قضایی گفت: من که بی‌سواد هستم و در مجلس نامزدی، متوجه نشدم عقد دائم بود یا موقت. قدیم‌ها حرف مرد یک کلام بود و وقتی زنی را برای ازدواج انتخاب می‌کرد حرف ۳ ماه و ۶ ماه در میان نبود و یک عمر با بد و خوب کنار هم می‌ساختند.

ضمن اینکه من با زحمت فراوان و کشاورزی دخترم را به دانشگاه فرستادم تا خوشبخت شود. در مجلس «بله‌برون» هم داماد مهریه سنگینی در نظر گرفت بعد هم او را با فریب و نیرنگ به تهران برد. اما چند ماه بعد او را برگرداند و گفت که مدت صیغه‌ تمام شده و قصد ادامه زندگی ندارد.

در این مدت همسرم با ذوق و شوق برای «اکرم» جهیزیه آماده کرده بود و برای آنکه او را در لباس سفید عروسی ببینیم لحظه شماری می‌کردیم. اما حالا حیثیت و آبروی خانواده‌مان با حیله و فریب داماد فریبکار بر باد رفته است و روی بازگشت به روستا و تحمل سرزنش‌های اطرافیان را نداریم.

قاضی محمد حسن زرگری – رئیس – و عارفه مدنی – مستشار – شعبه ۴۷ دادگاه تجدید نظر استان تهران برای حل این معما و رفع ابهام، دستور احضار میهمانان را به دادگاه صادر کردند تا با گواهی شاهدان حاضر در مراسم چگونگی جاری شدن صیغه عقد بین عروس و داماد و سایر ابهام‌ها روشن شود.

نويسنده: shahin تاريخ: شنبه 16 مهر 1390برچسب:احضار میهمانان جشن نامزدی به دادگاه, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

ماجرای فرد شروری که قصد داشت دختر جوان را از کنار نامزدش برباید!

http://netiha.ir/pic/doozdii.JPG

با دخالت جانشین سرپرست دادسرای ناحیه ۴ تهران، در یک نزاع خیابانی، شرور مواد فروش در ربودن یک دختر جوان ناکام ماند.

به گزارش قانون، حجت‌الاسلام فرج‌الله عباسی جانشین دادستانی ناحیه ۴ که چند شب پیش هنگام نهی از منکر مورد ضرب و شتم یک فرد شرور قرار گرفته بود دراین‌باره گفت: شامگاه یکشنبه هنگام صرف شام، خانمی آیفون خانه ما و تمام همسایه‌ها را زد و درخواست کرد که با پلیس ۱۱۰ تماس بگیریم. بنده به پلیس زنگ زدم و بعد از دو سه دقیقه این خانم مجدد زنگ خانه ما را زد و درخواست کمک کرد.

وی افزود: وقتی پایین آمدم یکی دیگر از همسایه‌ها نیز به اتفاق من به کوچه آمد و سایرین در حال تماشا بودند. این خانم با نامزد خود که به نظر می‌رسید هر دوی آنها زیر ۲۰ سال سن داشتند، در حال صحبت کردن بودند که یک فرد شرور جلو آمد و به زور خانم جوان را بغل کرد و قصد داشت او را با خود ببرد.

نامزد خانم با فرد شرور درگیر شد که در نتیجه این درگیری موبایل نامزد خانم توسط فرد شرور به زور از او گرفته شد. قاضی ادامه داد: بنده مداخله کردم و از فرد شرور علت مزاحمتش را جویا شدم. او با تندی پاسخ داد که به شما ربطی ندارد و جواب‌های سربالا داد. در این زمان یکی از همسایه‌ها وارد ماجرا شد و با فرد شرور درگیر شد. همزمان من با فرمانده پلیس امنیت شرق تهران تماس گرفتم و از وی تقاضا کردم برای بررسی موضوع اقدام به اعزام نیرو کند.

حمله شرور به مردم

حجت الاسلام عباسی گفت: «فرد شرور زمانی که متوجه شد با پلیس تماس گرفته‌ام، شروع به توهین و فحاشی کرد و زمانی که متوجه شد قاضی هستم، جری‌تر شد و برای فرار با سر به صورتم ضربه زد که موجب خونریزی دهانم شد. با دیدن این صحنه سایر همسایه‌ها نیز وارد ماجرا شدند و فرد شرور را دستگیر کردند. در این زمان مجدداً با سرهنگ قاسم‌لویی تماس گرفتم و علت کوتاهی ماموران را جویا شدم. وی هم شخصاً به همراه اکیپی در محل حاضر شد.» وی افزود :این شرور بعد از دستگیری به آگاهی منتقل شد و در بازرسی بدنی ۲۰ بسته کراک از وی کشف شد و در حال حاضر پرونده وی در حال رسیدگی و متهم با قرار در زندان است.

جانشین دادستان تصریح کرد:«روز بعد خانواده دخترخانم آمدند تا از من تشکر کنند اما بنا به دلایلی با آنها ملاقات نکردم چرا که وظیفه ذاتی روحانیون همین است که طوری رفتار کنند تا مردم آنها را محرم خود بدانند. بنده نیز به عنوان تکلیف شرعی و قانونی وارد ماجرا شدم. پدر و مادر این دخترخانم به همکارانم گفته بودند که اگر آقای قاضی نبود این شرور دختر ما را ربوده و مشخص نبود چه فاجعه‌ای اتفاق می‌افتاد.»

جانشین دادسرای ناحیه ۴ در پاسخ به این پرسش که آیا این شرور به شما آسیب جدی وارد کرده‌ است، گفت: «با ضربه‌ای که این شرور به صورت من وارد کرد، لب‌هایم پاره و یکی از دندان‌هایم لق شده است. نامه‌ای از پزشکی‌ قانونی گرفته‌ام و هنوز به خاطر لگد‌هایی که این شرور وارد کرد، ‌در راه رفتن با کمی مشکل مواجه هستم.»

نويسنده: shahin تاريخ: شنبه 16 مهر 1390برچسب:ماجرای فرد شروری که قصد داشت دختر جوان را از کنار نامزدش برباید!, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درگذشت استیو جابز : مرگ مرشد دنیای «سیلیکون ولی» !

رسانه‌های دنیا (بامداد پنج‌شنبه به وقت ما ) اعلام کردند که استیو جابز درگذشته است.

کمی نگذشت که شاهد گسترش این خبر در فضای اینترنت بودیم و شاهد واکنش کاربران به مرگ استیو جایز تا حدی که کاربران ایرانی عکس های فیس بوک خود را به عکس استیو جابز تغییر دادند حال بهتر است استیو جابز را کمی بهتر بشناسیم ....

در اعلامیه مختصری که از سوی اپل منتشر شده است، آمده است:

اپل یک نابغه خلاق و رؤیایی را از دست داده است و دنیا دچار فقدان یک انسان شگفت‌انگیز شده است.

آنهایی از ما که بخت کافی برای شناخت و کار با استیو جابز را داشتند، یک دوست عزیز و مربی مشتاق را از دست داده‌اند.

استیو از خود شرکتی به جای گذارد که فقط خود او می‌توانست، ایجادش کند و روح او برای همیشه در مؤسسه اپل خواهد بود.

در هنگام مرگ دوستان و خانواده جابز در کنارش بودند و او با آرامش درگذشت.


سه داستان استیو جابز در سخنرانی دانشگاه استنفورد  !


استیو جابز در سال ۲۰۰۵ در مراسم فارغ التحصیلی دانشجویان دانشگاه استنفورد شرکت کرد و یک سخنرانی مشهور در آنجا انجام داد. شاید بسیاری از شما قبلا این سخنرانی را دیده باشید اما در چنین روزی خواندن مجدد آن نکات زیادی را به ما یادآوری می کند و کسانی هم که تا به حال آن را ندیده اند می توانند از سخنان استیو جابز لذت ببرند.
 

من امروز خیلی خوشحالم كه در مراسم فارغ‌التحصیلی شما كه در یكی از بهترین دانشگاه‌های دنیا درس مي‌خوانید هستم. من هیچ وقت از دانشگاه فارغ‌التحصیل نشده‌ام. امروز مي‌خواهم داستان زندگی ام را برایتان بگویم. خیلی طولانی نیست و سه تا داستان است.

اولین داستان مربوط به ارتباط اتفاقات به ظاهر بی ربط زندگی است:
من بعد از شش ماه از شروع دانشگاه در كالج رید ترك تحصیل كردم ولی تا حدود یك سال و نیم بعد از ترك تحصیل به دانشگاه مي‌آمدم و مي‌رفتم و خب حالا مي‌خواهم برای شما بگویم كه من چرا ترك تحصیل كردم. زندگی و مبارزه‌ی من قبل از تولدم شروع شد. مادر بیولوژیكی من یك دانشجوی مجرد بود كه تصمیم گرفته بود مرا در لیست پرورشگاه قرار بدهد كه یك خانواده مرا به سرپرستی قبول كند. او شدیداً اعتقاد داشت كه مرا یك خانواده با تحصیلات دانشگاهی باید به فرزندی قبول كند و همه چیز را برای این كار آماده كرده بود.

یك وكیل و زنش قبول كرده بودند كه مرا بعد از تولدم ازمادرم تحویل بگیرند و همه چیز آماده بود تا اینكه بعد از تولد من این خانواده گفتند كه پسر نمی خواهند و دوست دارند كه دختر داشته باشند. این جوری شد كه پدر و مادر فعلی من نصف شب یك تلفن دریافت كردند كه آیا حاضرند مرا به فرزندی قبول كنند یا نه و آنان گفتند كه حتماً. مادر بیولوژیكی من بعداً فهمید كه مادر من هیچ وقت از دانشگاه فارغ‌التحصیل نشده و پدر من هیچ وقت دبیرستان را تمام نكرده است. مادر اصلی من حاضر نشد كه مدارك مربوط به فرزند خواندگی مرا امضا كند تا اینكه آن‌ها قول دادند كه مرا وقتی كه بزرگ شدم حتماً به دانشگاه بفرستند.

اینگونه شد كه هفده سال بعد من وارد كالج شدم و به خاطر این كه در آن موقع اطلاعاتم كم بود دانشگاهی را انتخاب كردم كه شهریه‌ی آن تقریباً معادل دانشگاه استنفورد بود و پس انداز عمر پدر و مادرم را به سرعت برای شهریه‌ی دانشگاه خرج مي‌كردم بعد از شش ماه متوجه شدم كه دانشگاه فایده‌ی چندانی برایم ندارد. هیچ ایده‌ای كه مي‌خواهم با زندگی چه كار كنم و دانشگاه چگونه مي‌خواهد به من كمك كند نداشتم و به جای این كه پس انداز عمر پدر و مادرم را خرج كنم ترك تحصیل كردم ولی ایمان داشتم كه همه چیز درست مي‌شود.

اولش كمی وحشت داشتم ولی الآن كه نگاه مي‌كنم مي‌بینم كه یكی از بهترین تصمیم‌های زندگی من بوده است. لحظه‌ای كه من ترك تحصیل كردم به جای این كه كلاس‌هایی را بروم كه به آن‌ها علاقه‌ای نداشتم شروع به كارهایی كردم كه واقعاً دوستشان داشتم. زندگی در آن دوره خیلی برای من آسان نبود. من اتاقی نداشتم و كف اتاق یكی از دوستانم مي‌خوابیدم. قوطی‌های خالی پپسی را به خاطر پنج سنت پس مي‌دادم كه با آن‌ها غذا بخرم.

بعضی وقت‌ها هفت مایل پیاده روی مي‌كردم كه یك غذای مجانی توی كلیسا بخورم. غذا‌هایشان را دوست داشتم. من به خاطر حس كنجكاوی و ابهام درونی‌ام در راهی افتادم كه تبدیل به یك تجربه‌ی گران بها شد. كالج رید آن موقع یكی از بهترین تعلیم‌های خطاطی را در كشور مي‌داد. تمام پوستر‌های دانشگاه با خط بسیار زیبا خطاطی مي‌شد و چون از برنامه‌ی عادی من ترك تحصیل كرده بودم، كلاس‌های خطاطی را برداشتم.

سبك آن‌ها خیلی جالب، زیبا، هنری و تاریخی بود و من خیلی از آن لذت مي‌بردم. امیدی نداشتم كه كلاس‌های خطاطی نقشی در زندگی حرفه‌ای آینده‌ی من داشته باشد ولی ده سال بعد از آن كلاس‌ها موقعی كه ما داشتیم اولین كامپیوتر مكینتاش را طراحی مي‌كردیم تمام مهارت‌های خطاطی من دوباره تو ذهن من برگشت و من آن‌ها را در طراحی گرافیكی مكینتاش استفاده كردم. مك اولین كامپیوتر با فونت‌های كامپیوتری هنری و قشنگ بود.

اگر من آن كلاس‌های خطاطی را آن موقع برنداشته بودم مك هیچ وقت فونت‌های هنری الآن را نداشت. هم چنین چون كه ویندوز طراحی مك را كپی كرد، احتمالاً هیچ كامپیوتری این فونت را نداشت. خب مي‌بینید آدم وقتی آینده را نگاه مي‌كند شاید تأثیر اتفاقات مشخص نباشد ولی وقتی گذشته را نگاه مي‌كند متوجه ارتباط این اتفاق‌ها مي‌شود. این یادتان نرود شما باید به یك چیز ایمان داشته باشید، به شجاعتتان، به سرنوشتتان، زندگی تان یا هر چیز دیگری. این چیزی است كه هیچ وقت مرا نا امید نكرده است و خیلی تغییرات در زندگی من ایجاد كرده است.

داستان دوم من در مورد دوست داشتن و شكست است:
من خرسند شدم كه چیزهایی را كه دوستشان داشتم خیلی زود پیدا كردم. من و همكارم «وز» شركت اپل را درگاراژ خانه‌ی پدر و مادرم وقتی كه من فقط بیست سال داشتم شروع كردیم ما خیلی سخت كار كردیم و در مدت ده سال اپل تبدیل شد به یك شركت دو بیلیون دلاری كه حدود چهارهزار نفر كارمند داشت.

ما جالب ترین مخلوق خودمان را به بازار عرضه كرده بودیم؛ مكینتاش. یك سال بعد از درآمدن مكینتاش وقتی كه من فقط سی ساله بودم هیأت مدیره‌ی اپل مرا از شركت اخراج كرد. چه جوری یك نفر مي‌تواند از شركتی كه خودش تأسیس مي‌كند اخراج شود؟ خیلی ساده. شركت رشد كرده بود و ما یك نفری را كه فكر مي‌كردیم توانایی خوبی برای اداره‌ی شركت داشته باشد استخدام كرده بودیم. همه چیز خیلی خوب پیش مي‌رفت تا این كه بعد از یكی دو سال در مورد استراتژی آینده‌ی شركت من با او اختلاف پیدا كردم و هیأت مدیره از او حمایت كرد و من رسماً اخراج شدم.

احساس مي‌كردم كه كل دستاورد زندگی ام را از دست داده‌ام. حدود چند ماهی نمی دانستم كه چه كار باید بكنم. من رسماً شكست خورده بودم و دیگر جایم در سیلیكان ولی نبود ولی یك احساسی در وجودم شروع به رشد كرد. احساسی كه من خیلی دوستش داشتم و اتفاقات اپل خیلی تغییرش نداده بودند. احساس شروع كردن از نو.

شاید من آن موقع متوجه نشدم اخراج از اپل یكی از بهترین اتفاقات زندگی من بود. سنگینی موفقیت با سبكی یك شروع تازه جایگزین شده بود و من كاملاً آزاد بودم. آن دوره از زندگی من پر از خلاقیت بود. در طول پنج سال بعد یك شركت به اسم نكست تأسیس كردم و یك شركت دیگر به اسم پیكسار و با یك زن خارق العاده آشنا شدم كه بعداً با او ازدواج كردم.

پیكسار اولین ابزار انیمیشن كامپیوتر دنیا را به اسم توی استوری به وجود آورد كه الآن موفقترین استودیوی تولید انیمیشن در دنیا ست. دریك سیر خارق العاده‌ی اتفاقات، شركت اپل نكست را خرید و این باعث شد من دوباره به اپل برگردم و تكنولوژی ابداع شده در نكست انقلابی در اپل ایجاد كرد. من با زنم لورن زندگی بسیار خوبی را شروع كردیم.

اگر من از اپل اخراج نمی شدم شاید هیچ كدام از این اتفاقات نمی افتاد. این اتفاق مثل داروی تلخی بود كه به یك مریض مي‌دهند ولی مریض واقعاً به آن احتیاج دارد. بعضی وقت‌ها زندگی مثل سنگ توی سر شما مي‌كوبد ولی شما ایمانتان را از دست ندهید. من مطمئن هستم تنها چیزی كه باعث شد من در زندگی ام همیشه در حركت باشم این بود كه من كاری را انجام مي‌دادم كه واقعاً دوستش داشتم.

داستان سوم من در مورد مرگ است:
هفده ساله بودم که در جایی خواندم اگر هر روز جوری زندگی كنید كه انگار آن روز آخرین روز زندگی تان باشد شاید یك روز این نظر به حقیقت تبدیل بشود. این جمله روی من تأثیر گذاشت و از آن موقع به مدت سی و سه سال هر روز وقتی كه توی آینه نگاه مي‌كنم از خودم مي‌پرسم اگر امروز آخرین روز زندگی من باشد آیا باز هم كارهایی را كه امروز باید انجام بدهم، انجام مي‌دهم یا نه.

هر موقع جواب این سؤال نه باشد من مي‌فهمم در زندگی ام به یك سری تغییرات احتیاج دارم. به خاطر دانستن این كه بالآخره یك روزی خواهم مرد برای من به یك ابزار مهم تبدیل شده بود كه كمك كرد خیلی از تصمیم‌های زندگی ام را بگیرم چون تمام توقعات بزرگ از زندگی، تمام غرور، تمام شرمندگی از شكست، در مقابل مرگ رنگی ندارند.

حدود یك سال پیش دكترها تشخیص دادند كه من سرطان دارم. ساعت هفت و سی دقیقه‌ی صبح بود كه مرا معاینه كردند و یك تومور توی لوزالمعده‌ی من تشخیص دادند. من حتی نمی دانستم كه لوزالمعده چی هست و كجای آدم قرار دارد ولی دكترها گفتند این نوع سرطان غیرقابل درمان است و من بیشتر از سه ماه زنده نمی مانم. دكتر به من توصیه كرد به خانه بروم و اوضاع را رو به راه كنم. منظورش این بود كه برای مردن آماده باشم و مثلاً چیزهایی كه در مورد ده سال بعد قرار بود به بچه‌هایم بگویم در مدت سه ماه به آن‌ها یادآوری بكنم.

این به این معنی بود كه برای خداحافظی حاضر باشم. من با آن تشخیص تمام روز دست و پنجه نرم كردم و سر شب روی من آزمایش اپتیك انجام دادند. آن‌ها یك آندوسكوپ را توی حلقم فرو كردند كه از معده‌ام مي‌گذشت و وارد لوزالمعده‌ام مي‌شد. همسرم گفت كه وقتی دكتر نمونه را زیر میكروسكوپ گذاشت بی اختیار شروع به گریه كردن كرد

چون كه او گفت كه آن یكی از كمیاب ترین نمونه‌های سرطان لوزالمعده است و قابل درمان است. مرگ یك واقعیت مفید و هوشمند زندگی است. هیچ كس دوست ندارد كه بمیرد حتی آن‌هایی كه مي‌خواهند بمیرند و به بهشت وارد شوند. ولی با این وجود مرگ واقعیت مشترك در زندگی همه‌ی ما ست.

شاید مرگ بهترین اختراع زندگی باشد چون مأمور ایجاد تغییر و تحول است. مرگ كهنه‌ها را از میان بر مي‌دارد و راه را برای تازه‌ها باز مي‌كند. یادتان باشد كه زمان شما محدود است، پس زمانتان را با زندگی كردن به جای زندگی بقیه هدر ندهید.

هیچ وقت توی دام غم و غصه نیافتید و هیچ وقت نگذارید كه هیاهوی بقیه صدای درونی شما را خاموش كند و از همه مهمتر این كه شجاعت این را داشته باشید كه از احساس قلبی تان و ایمانتان پیروی كنید.

موقعی كه من سن شما بودم یك مجله‌ی خیلی خواندنی به نام كاتالوگ كامل زمین منتشر مي‌شد كه یكی از پرطرفدارترین مجله‌های نسل ما بود این مجله مال دهه‌ی شصت بود كه موقعی كه هیچ خبری از كامپیوترهای ارزان قیمت نبود تمام این مجله با دستگاه تایپ و قیچی و دوربین پولوراید درست مي‌شد. شاید یك چیزی شبیه گوگل الآن ولی سی و پنج سال قبل از این كه گوگل وجود داشته باشد.

در وسط دهه‌ی هفتاد آن‌ها آخرین شماره از كاتالوگ كامل زمین را منتشر كردند. آن موقع من سن الآن شما بودم و روی جلد آخرین شماره‌ی شان یك عكس از صبح زود یك منطقه‌ی روستایی كوهستانی بود. از آن نوعی كه شما ممكن است برای پیاده روی كوهستانی خیلی دوست داشته باشید. زیر آن عكس نوشته بود:

stay hungry stay foolish

این پیغام خداحافظی آن‌ها بود وقتی كه آخرین شماره را منتشر مي‌كردند

stay hungry stay foolish

این آرزویی هست كه من همیشه در مورد خودم داشتم و الآن وقت فارغ‌التحصیلی شما آرزویی هست كه برای شما مي‌كنم.

اگر به یوتیوب دسترسی دارید می توانید ویدیوی این سخنرانی را با زیرنویس فارسی اینجا ببینید.


سه داستان استیو جابز در سخنرانی دانشگاه استنفورد  !


عکس‌های متعددی را که از گوشه و کنار جهان گرفته شده و واکنش مردم به خبر مرگ جابز را نشان می‌دهد، انتخاب کرده‌ام.

محبوبیتی این چنین فراگیر، نمی‌تواند تصادفی و از روی شانس باشد.

- مونیخ آلمان:

- شانگهای چین:

- یک مغازه فروش وسایل الکترونیکی در شهر گواتمالا:

- بتسدای مریلند آمریکا:

- مکزیکو سیتی:

- مونترال:

- سوئیس:

- مسکو:

- و باز هم عکس دیگر از مسکو:

- اپل استور برکلی کالیفرنیا:

- نیویورک:

- سیاتل:

- مقر اپل در Cupertino واقع در کالیفرنیا:

- مانیل:

- همسایه‌های استیو جابز در بیرون خانه او واقع در «پالو آلتو» ی کالیفرنیا:

- نمای بیرونی خانه جابز بعد از فوت او:

- یک مرد چینی به طرز زیبایی یاد جابز را گرامی می‌دارد، او ساکن استان سیچوآن چین است:

- هنگ کنگ:

- عکس دیگری باز هم از هنگ کنگ:

- یکی از اپل استورها در نیویورک:

- کوالالامپور مالزی:

- سئول:

- پکن:

- پرچم نیمه‌افراشته آمریکا و اپل در بیرون مقر اصلی اپل:

- توکیو:

- واشنگتن:

- شمع‌های دیجیتال در بزرگداشت جابز:

- یک توسعه‌دهنده نرم‌افزار:

- پرچم ویندوز ۷ هم به یاد جابز نیمه‌افراشته شد:


مروری سریع  بر روزهای مهم جابز و شرکت اپل !


مروری سریع خواهیم داشت بر روزهای مهم جابز و شرکت اپل:

اول آوریل سال ۱۹۷۶: جابز ۲۱ ساله و استیو وزنیاک ۲۵ ساله، شرکت اپل را تأسیس کردند. سرمایه‌ اولیه شرکت ۲۵۰ هزار دلار بود.

سال ۱۹۷۷: استیو و کامپیوتر اپل ۲

ژانویه ۱۹۸۴: معرفی نخستین مکینتاش با بهای ۲۴۹۵ دلار

سال ۱۹۸۵: جابز در کنار «جان شولی». شولی از شرکت پپسی به اپل پیوسته بود و جابز میانه خوبی با او نداشت. دو سال بعد از ورود او، جابز با واگذار کردن یک جنگ قدرت، اپل را ترک کرد. او در مورد شولی گفته بود: «آیا می‌خواهید بقیه عمرتان آب شکرزده بفروشید یا در پی ایجاد یک تغییر در دنیا هستید؟»

بیستم دسامبر سال ۱۹۹۶: بازگشت استیو به اپل – زمانی که جابز در اپل نبود، شرکتی به نام next ‌را تأسیس کرد. بعدها اپل این شرکت را خرید و در پی این خرید، جابز به اپل برگشت. این خرید اجازه داد که اپل از سیستم عامل جدید استفاده کند. جابز در سال‌های دور از خانه شرکت پیکسار را خریده بود، شرکتی که او در سال ۲۰۰۶ با بهای ۷٫۴ میلیارد دلار به والت دیسنی فروخت.

ششم می سال ۱۹۹۸: اپل آی‌مک را معرفی کرد:

۳۱ جولای سال ۲۰۰۴: جابز در ایمیلی به کارمندان اپل خبر داد که سرطان پانکراس از نوع سلول‌های جزیره‌ای نورواندوکرین دارد. او نوشت که این تومور به موقع تشخیص داده شده است و با عمل برداشته است. در ماه‌هایی که او دوره نقاهت را طی می‌کرد، تیم کوک وظایف او را انجام می‌داد. عکس مربوط به همایشی در سال ۲۰۰۴ است.

نهم ژانویه سال ۲۰۰۷: جابز آی‌فون را معرفی کرد:

۱۴ اکتبر سال ۲۰۰۸: در جریان یک همایش جابز اطمینان داد که حالش خوب است.

۱۴ ژانویه سال ۲۰۰۹: جابز اعلام کرد که به خاطر مسائل پزشکی به صورت موقت، اپل را ترک خواهد کرد.

۲۳ ژوئن سال ۲۰۰۹: بیمارستان متودیست واقع در ممفیس تأیید کرد که جابز تحت عمل پیوند کبد قرار گرفته است.

۲۹ ژوئن سال ۲۰۰۹: بعد از پنج ماه، استیو به اپل بازگشت.

۲۷ ژانویه سال ۲۰۱۰: جابز آی‌پد را معرفی کرد:

۲۶ می سال ۲۰۱۰: اپل با پشت سر گذاشتن مایکروسافت، ارزشمندترین شرکت فناوری شد. ارزش دارایی‌های این شرکت در این زمان بیش از ۲۲۱ میلیارد دلار شد که اندکی بیشتر از ۲۱۹ ملیارد دلار مایکروسافت بود.

۱۷ ژنویه سال ۲۰۱۱: جابز مجددا به خاطر مشکلات پزشکی اپل را ترک کرد:

دوم مارس ۲۰۱۱: جابز برای معرفی آی‌پد ۲ به صحنه بازگشت:

نهم آگوست ۲۰۱۱: اپل از «اکسون موبیل» هم پیشی گرفت. ارزش دارایی‌های اپل در این زمان به بیش از ۳۷۴ میلیارد دلار رسید که بیش از ۳۴۶ میلیادر دلار شرکت اکسون موبیل بود.

۲۴ آگوست سال ۲۰۱۱: استعفای جابز از ریاست اپل و جانشینی تیم کوک.

 

 گروه اينترنتي مرداب

نويسنده: shahin تاريخ: شنبه 16 مهر 1390برچسب:درگذشت استیو جابز : مرگ مرشد دنیای «سیلیکون ولی» !, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

WELLCOM

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to bidaropeykar.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com